کد مطلب:33815 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:125

درک صوفیانه از توکل











از این آیات، برای تبیین معنای دقیقتر توكل بهره خواهیم جست.

اكنون باید بررسی شود كه توكل در طول تاریخ مسلمین چه معنایی پیدا كرده است. كثیری از متفكرین صوفی مشرب ما در گذشته دركشان از توكل، رها كردن همه ی كارها و سپردن همه ی امور به دست خداوند بوده است. ایشان تصور می كردند به میزانی كه شخص، خود را در كارها موثر و

[صفحه 370]

متصرف ببیند و برای برآوردن مقصودی اقدام كند، اعتماد خود را از خداوند برگرفته و از جاده ی توكل خارج شده است. یعنی توكل را منافی اقدام و عمل می دانستند. برخی داستانهای غریب صوفیانه بر همین فهم از توكل دلالت دارد. غزالی از قول یك صوفی به نام ابوحمزه ی خراسانی نقل می كند كه: در بیابانی می رفتم، پایم لغزید و به چاله ای عمیق افتادم. چون نمی توانستم به تنهایی از چاله بیرون بیایم، فكر كردم كه با فریاد كسی را به كمك بطلبم اما این كار را خلاف توكل یافتم. پس از مدتی دو نفر كه از كنار چاله عبور می كردند، با یكدیگر گفتند: سر چاله را بپوشانیم تا كسی در آن نیفتد. مشغول پوشاندن سر چاله شدند. می خواستم فریاد بزنم و كمك بخواهم كه باز بنظرم خلاف توكل آمد. آن دو نفر سر چاله را پوشاندند و رفتند. مدتی به انتظار نشستم. جانور درنده ای آمد، خاشاكهای سر چاله را كنار زد، پایش را به درون چاله آویزان كرد و با همهمه گویی از من خواست كه پایش را بگیرم. من نیز پایش را گرفتم و از چاله بیرون آمدم. پس از مدتی ندایی آمد كه: با یك مرگ تو را از مرگی دیگر نجات دادیم. یعنی آن حیوان درنده كه تو را از مرگ نجات داد، خود عین مرگ بود.

این دركی بود كه عموم صوفیان ما از توكل داشتند. بدون زاد و توشه و همسفر سر در بیابان می گذاشتند و این كار را نشانه ی توكل می دانستند. كسانی هم كه به این گونه كارها مبادرت نمی ورزیدند از آن رو نبود كه به اصل آن كارها اعتقاد نداشتند، بلكه از آن جهت بود كه توانایی انجام آن گونه كارها را در خود نمی یافتند.


صفحه 370.